به گزارش همشهری آنلاین، وانت پراید جلوی مغازه و زیر سایه درختان در کنار چند خودرو دیگر در گرمای تابستان پارک شده است.
وانت پراید سفید نه چندان کارکرده که چند لاستیک مستعمل و مقداری وسایل مختلف و طناب در باربند آن ریخته شده در میان چند وانت دیگر با نوشتهای بر پشت آن که «جابهجای برای نیازمندان رایگان» است، خودنمایی میکند.
خیابان در آفتاب بعد از ظهر ساکت و آرام است، همه مشغول کار خود هستند، سراغ صاحب وانت را از آژانس کرایه حمل و نقل شهری میگیرم، چند راننده پیکان وانت و نیسان وانت داخل مغازه در حال استراحت و گپ و گفت هستند، یکی از رانندگان که پشت میز رنگ و رو رفتهای نشسته با دست مغازه همسایه را نشانم میدهد و میگوید وانت برای شیشهبری همسایه است، همین مغازه بغلی...
جوان دهه شصتی نیکوکار
وارد مغازه شیشه بری میشوم، داخل مغازه دو جوان دهه شصتی و دو نوجوان دهه هشتادی مشغول خوردن چای هستند، کنار دستشان پنجرههای دو جداره، لاستیک مخصوص جدارههای شیشه پنجره و شیشههای مخصوص آغشته به چسب و... روی میز در کنار چند لیوان چای تازه دم خودنمایی میکند.
جامهای شیشه مات و گلدار و تکههای شکسته شیشه در داخل مغازه، یک عکس از مقام معظم رهبری، یک ظرف مسی از ساختههای هنرمندان زنجانی و یک تابلو «و این یکاد و...» در سه گوشه دیوارهای مغازه لای شیشهها به چشم میخورد.
با سلام وارد مغازه میشوم و بیدرنگ با تعارف برای چای روبرو میشوم، از خوردن چای با توجه به گرمای هوا طفره میروم و خود را در موقعیتی که کولر بر پشتم بزند، قرار میدهم و سر صحبت را آغاز میکنم... طفره میرود، آقا کاری نکردم، چیزی که در توانم هست را انجام میدهم نه بیشتر...
این کارها کفاره سلامتی و تمکن مالی است
متولد نیمه دوم دهه شصت است، اعتقاد دارد در این شرایط سخت که زندگی برای مردم دشوار شده باید به هم کمک کنیم، اعتقادش این است، در این شرایط نباید همدیگر را فراموش کنیم و باید مطمئن باشیم که خدایی هم هست و همه چیز را میبیند و شاهد و ناظر اعمال و رفتار ماست.
میگوید این کارها کفاره سلامتی و تمکن مالی است که خداوند بخشیده است و اعتقاد دارد هر کس که توانایی دارد باید این کار را انجام بدهد و باید به فکر نیازمندان و محرومان جامعه باشیم و نباید آنها را فراموش کنیم.
میگوید، دیدم گرانی است و هر کس به هر طریقی در جامعه به محرومان و نیازمندان کمک میکند، خیلی از رانندگان تاکسی به صورت رایگان مسافران را جابهجا میکنند، یا عدهای بسته معیشتی میدهند و یا کمک مالی میکنند من هم تصمیم گرفتم این طور به نیازمندان کمک کنم.
میگوید، چند ماهی است که تصمیم گرفتم برای اینکه کمکی کرده باشم این کار را بکنم و بار و کالای کسانی را که توانایی مالی ندارند را رایگان جابهجا کنم، همین در توانم بود کار خاصی از دستم بر نمیآمد، هر چند تا جایی که در توانم باشد به کسانی که نیاز دارند کمک میکردم.
به کار صنعتی علاقه دارم
میگوید، قبلا که قیمت کالاها افزایش نیافته بود، خودم به کمیته امداد و یا نیازمندان به هر طریقی که در توانم بود کمک میکردم، ولی افزایش قیمتها باعث شد نتوانم مثل گذشته کمک کنم و تصمیم گرفتم با داشتههایم کمک حال نیازمندان باشم ...
خودش را «امیر عاشری» متولد ۱۳۶۶ دیپلم ریاضی فیزیک و دارای یک فرزند دو ساله معرفی میکند و میگوید به خاطر علاقهای که به صنعت داشتم درس را کنار گذاشتم و وارد بازار کار شدم از تولید و کار صنعتی خوشم میآید، ۱۵ سالی میشود که شیشهبری میکنم.
میگوید کار سختی داریم با نشان دادن سر و دست شاگردانش که به تازگی با شیشه آسیب دیدهاند، میگوید شیشه به کسی رحم نمیکند و تیزتر از چاقو میبرد باید در این کار شش دانگ حواست جمع باشد تا دچار حادثه نشوی.
اول رضای خدا و بعد خلق خدا برایم از همه چیز مهمتر است
از سطح درآمدش راضی است و میگوید کمتر از دو سال است که وانت را دارم، تصمیم گرفتم که هر کس نیاز به حمل بار و کالا داشت را رایگان انجام بدهم و مواردی اتفاق افتاده که این کار را انجام دادم راضیام، خدا را شکر وقتی مردم یا نیازمندی از من راضی است.
میگوید، هر جا باشم و هر کس باشد و بگوید که نیاز به وانت من دارد دریغ نمیکنم حتی اگر سَرَم شلوغ و کارم زیاد باشد، فرقی ندارد پیر یا جوان و هر کسی باشد تلاشم را میکنم تا کارش راه بیافتاد. اول رضای خدا و بعد خلق خدا برایم از همه چیز و همه کس مهمتر است.
دوست دارد کمک کند به هر طریقی شده و هر طور که در توانش باشد، حتی شده با کار و یا مبلغی نا چیز هر چه در توانش باشد، دریغ نمیکند.
چایشان که تمام میشود، سریع مشغول کارشان میشوند، شاگردانش دورش میچرخند و برایش وسایل و لوازم مورد نیازش را میآورند، سرش را پایین میاندازد و تند، تند جامهای شیشه را یکی پس از دیگری با الماس به اندازه دلخواه میبُرد و کلاف پنجره را با شیشه پر میکند.
جدیدت دارد و این را میشود از تلاش و سخت کار کردنش فهمید، البته چارهای هم ندارد چرا که طرف حسابش شیشه است که با کوچکترین برخورد میشکند و با کوچکترین بیاحتیاطی حتی به شیشهبر هم رحم نمیکند.
زخم دستانش نشان میدهد که چند باری بیاحتیاطی کرده و از ذات شیشه غافل شده است و همین باعث شده تا جای جای دستش زخم کهنه بر جای داشته باشد.
حرفهایمان با شیشه بر نیکوکار ادامه دارد که آژانسی همسایه سر میرسد و در تعریف همسایه میگوید، آقای عاشری انسان بسیار خیر و خوبی است ما به عنوان همسایه تا حالا از ایشان جز خوبی چیزی ندیدهایم.
میگوید هر وقت آدم محرومی برای حمل بار بیاید از ما میخواهد در حد توانش از او کرایه بگیریم و ما هم سعی میکنیم به حرفش عمل کنیم ولی شرایط بسیار سخت است و مثل آقای عاشری کمتر هستند که کار خیر بکنند.
شیشه بر گزارش ما با تعارف یک چای داغ هم به همسایه خود سعی میکند تا اجازه حرف زدن را از او بگیرد، ظاهرا زیاد علاقهای به تعریف شدن ندارد، نمیخواهد کار به نظر خودش کوچک، اما بزرگش زیاد تعریف و تمجید شود.
بعد از چند عکس از او همکاران و همسایه مهربانش مغازه را ترک میکنم تا آنها را در خلوت خودشان تنها بگذارم.
نظر شما